|
جاتون خالی با سورنا رفته بودیم تنگ براق... خیلی جای قشنگی بود چندتا مار آبی ،یه سوسمار و کلی ماهی دیدیم. سورنا کلی بازی کرد تا اینکه گفت ماهی میخواد اونجا بود که من مث دهقان فداکار رفتم تو آب که واسش ماهی بگیرم(البته من فداکاری نکردمو با لباس رفتم تو آب) هیچی دیگه کم کم ملت داشتن جمع میشدن که ببینن من چیکار میکنم هرکی هم میخواست به نحوی به ما کمک کنه. در نهایت با کمک ملت فداکار ده تا ماهی گرفتیم ولی رسیدیم خونه همشون مردن...
نتیجه اخلاقی: رفتین تنگ براق ماهی نگیرین عمرشون از ماهی گلی هم کمتره.
اعتراف: من وخواهرم خودمون دوس داشتیم ماهی بگیریم سورنارو بهونه کرده بودیم. هرکی هم میومد میگفتیم بچه دلش ماهی خواسه. حالا ببینید ما چقد صادقیم... نظرات شما عزیزان: ![]()
![]() |